سایت اطلاع رسانی ایل بزرگ ایسوند

Morad Tarzaban

زندگینامه علیمردان خان بختیاری (شیر علی مردان)

Rubeka Link | پنجشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۸، ۰۶:۲۴ ق.ظ

 

زندگینامه علیمردان خان بختیاری(شیر علی مردان) ـ (۱۲۷۱ ـ ۱۳۱۳ ه. ش)

قهرمان ملی مبارزه با استبداد حکومت رضاشاه و اسطوره مقاومت ــ به موازات هر قطره خونی که از پیکر سردار رشید بختیاری بر روی زمین می چکید هزاران قطره اشک از چشمان مشتاقان او بر روی گونه های رنگ پریده شان می غلطید…

قهرمان ملی مبارزه با استبداد حکومت رضاشاه و اسطوره مقاومت 

علیمردان خان بختیاری سردار شهید راه آزادی

  سردار علیمردان خان بختیاری (شیرعلیمردان) قهرمان ملی مبارزه با استبداد در سال ۱۲۷۱ هجری شمسی در سرزمین بختیاری به دنیا آمد. پدرش علیقلی خان چهارلنگ بود که در جوانی در اثر توطئه ای فامیلی وفات یافت. مادرش بی بی مریم، معروف به سردار مریم بختیاری دختر حسینقلی خان ایلخانی بختیاری و از زنان مبارز عصر مشروطه بود.بی بی مریم بختیاری در جنگ اول جهانی که بخشهایی از ایران اشغال و تحت نفوذ نیروهای  استعمارگر روسی و انگلیسی قرار گرفته بود  به طرفداری از نیروهای آلمان و عثمانی و علیه نیروهای اشغالگر انگلیسی قیام کرد .

  علیمردان خان، کودکی خود را نزد دایی های خود علیقلی خان سردار اسعد و خسروخان سردار ظفر گذراند و به مکتب رفت و به تدریج مراحل ترقی را طی کرد. تا اینکه در سال ۱۳۰۲ بعد از مجزا شدن طوایف چهارلنگ از هفت لنگ به همراه برادر خود محمدعلی خان به عنوان روسای این طایفه تعیین گردیدند. در سال ۱۳۰۰ با تشکیل حزب «ستاره بختیاری» علاقه و گرایش شدیدی به این حزب پیدا کرد.  علیمردان خان در سال ۱۳۰۷ جمعیتی به نام «هیئت اجتماعیه بختیاری » مرکب از ۱۲ نفر از سران و کلانتران بختیاری به منظور مقابله با استبداد حکومت رضاشاه تشکیل داد. سپس در تنگ گزی و شوراب اجتماع کردند و به قرآن  کریم سوگند یاد کردند که تا آخر ایستادگی نمایند سپس راه جنوب به شمال بختیاری را با انفجار (پل شالو) بستند و آماده حمله به فریدن شدند  در این هنگام حکومت با شتاب سردار فاتح و محمدتقی خان امیر جنگ را برای مذاکره نزد آنها فرستاد . در همین زمان طوایف مختلف بختیاری به نهضت پیوستند و محمدرضا خان سردار فاتح و سردار اقبال هم عملا از نهضت پشتیبانی کردند. ولی مذاکرات خوانین بختیاری با علیمردان بی نتیجه ماند . در سال ۱۳۰۸ دهکرد و اکثر مناطق بختیاری به دست نیروهای هیئت اجتماعیه تصرف و یا به آنان پیوستند.

  حکومت رضاشاه هراسان از این قیام تمام نیروهای خود در سراسر کشور را برای سرکوب قیام به فرماندهی تیمسار شاه بختی بسیج و روانه منطقه کرد. در زمانی که هیئت اعزامی برای صلح با علیمردان خان و دیگر سران نهضت در روستای زرد و یا در حومه قه فرخ ( فرخشهر ) مشغول مذاکره بودند از همه طرف بختیاری مورد تهاجم ارتش قرار گرفت . از جنوب، لشگر اهواز به فرماندهی سرهنگ محتشمی، از غرب لشگر خرم آباد به فرماندهی سرتیپ تاجبخش از شمال سرهنگ بهادر بختیاری و تیمسار شاه بختی حمله را کامل کردند.

  در منطقه سفید دشت که مدت ۲۰ روز یک تیپ ارتش در محاصره بختیاری ها بود، اما با جنگی خونین به دلیل برتری تجهیزات جنگی حکومت به شکست نیروهای بختباری منجر شد و  عقب نشینی کردند. علیمردان خان و یارانش بعد از  یکسال درگیری و جنگ پارتیزانی در کوهستانهای بختیاری با وساطت بعضی از خوانین تسلیم و به تهران انتقال یافت

  ولی با آمدنش به تهران توطئه برای مرگ او هم شروع شد. بعد از مدتی به همراه سردار فاتح و سردار اقبال و چند نفر دیگر دستگیر و به زندان قصر منتقل گردید.  اگرچه نبرد او علیه دیکتاتوری و استعمار به ظاهر خاتمه یافت اما مقاومت دلیرانه و بی باکانه او و مرگ شجاعانه و مظلومانه وی حماسه دیگری را رقم زد. 

 مقاومت مردانه علیمردان خان باعث تحسین  رجال معروف سیاسی و زندانی گردید و سرانجام در سپیده دم  ۱۷ آذرماه ۱۳۱۳ (و به روایتی در یکی از روزهای اسفندماه ۱۳۱۳) این رادمرد ایرانزمین را با دستور رضاشاه به جوخه اعدام سپردند و تیر باران کردند.  رضاشاه به خاطر هراس از اینکه آرامگاه وی محل اجتماع بختیاری ها و آزادی خواهان گردد. دستور داد که محل دفن وی مخفی بماند. درباره محل دفن علیمردان خان اطلاع دقیقی در دست نیست برخی محل دفن او را قبرستان امامزاده عبدالله در قطعه پایین شهر ری و عده ای انتهای میدان تیر زندان قصر که هم اکنون بیسیم نجف آباد در آنجا قرار گرفته است،می دانند

زنی که لقب «سردار» گرفت+ عکس

   نویسنده نامدار معاصر ، «بزرگ علوی» در این باره می نویسد: علیمردان خان جامه ای زیبا بر تن کرده و سر و روی خود را آراسته و با گامهای بلند واستوار و قامتی رسا حلاج وار بدون اینکه ذره ای از ترس به دل راه دهد به قتلگاه نزدیک می شد. او رفت تا شهادت مظلومانه دیگری را بر صفحه جنایات رژیم دیکتاتوری رقم زند. هنگامی که از برابر جوخه اعدام می گذشت با جبینی باز و لبانی پر از خنده با آنها احوالپرسی کرد، وقتی یکی از دژخیمان می خواست چشم هایش را ببندد به آرامی دستمال را از دستش گرفت و گفت: پسرم!! بگذار تا این صحنه جالب و تماشایی را که قطعا مافوقان شما را خوشحال می کند من هم در آخرین لحظات حیاتم به چشم ببینم چرا که تا کنون من شیری را دست و پا بسته در مقابل مشتی شغال ندیده بودم.

  «سید جعفر پیشه وری» از قول یکی از زندانبانان که شاهد اعدام آن شیر بیشه بختیاری بود می نویسد: «در آخرین لحظات که می خواستند اورا به جوخه دار ببندند ، کلاه پهلوی خود را به نشانه نفرت از رژیم پهلوی مچاله کرد و دور انداخت و با صدای رسایش فریاد برآورد: زنده باد ایران و آزادی که با صفیر چند گلوله خاموش شد.» لحظاتی بعد جسد بی جان مردی که دلی چون شیر و عزمی پولادین داشت، و در میدانهای جنگ هیچ رزمنده ای پشت او را ندیده بود به پای چوبه دار بر زمین در غلطید.

  زنده یاد مهراب امیری مترجم و مورخ بختیاری می گوید: به موازات هر قطره خونی که از پیکر سردار رشید بختیاری بر روی زمین می چکید هزاران قطره اشک از چشمان مشتاقان و علاقه مندان او بر روی گونه های رنگ پریده شان می غلطید، مردان جامه دریدند و دیرکهای بهونها را پایین کشیدند، زنان موی سر بریدند، شعرا رثای او مرثیه ها سرودند و آهنگسازان «ترانه شیرعلیمردون» را ساختند. هنوز چوپانان در قله های منگشت، کلار، تاراز و زرده (زردکوه) آوازش را چنین می خوانند:

  زنده یاد مهراب امیری مترجم و مورخ بختیاری می گوید: به موازات هر قطره خونی که از پیکر سردار رشید بختیاری بر روی زمین می چکید هزاران قطره اشک از چشمان مشتاقان و علاقه مندان او بر روی گونه های رنگ پریده شان می غلطید، مردان جامه دریدند و دیرکهای بهونها را پایین کشیدند، زنان موی سر بریدند، شعرا رثای او مرثیه ها سرودند و آهنگسازان «ترانه شیرعلیمردون» را ساختند. هنوز چوپانان در قله های منگشت، کلار، تاراز و زرده (زردکوه) آوازش را چنین می خوانند:

شُمشیر علیمردون طلای بی غش           ز زمین بِرچ  اِزَنه ز  آسمون تَش
شمشیر علیمردان طلای خالص است،  از زمین برق می زند و از آسمان آتش
بی عروس تو کِل بزن تا مو کُنُم جنگ    شُمشیرُم به گِل زَنُم سی ایل چارلنگ
بی بی عروس (همسرش) تو فریاد شادی بزن تا من جنگ کنم شمشیرم را به گل می زنم برای ایل چهارلنگ.
کُجه تیر کُجه سپاه کُجه فَراشُم             رَه بدین دامُ  دَدوم بیان سر لاشُم
تیر و تنفگ و سپاهیان و خدمتگزارانم کجا رفتند، راه را برای مادر و خواهرم باز کنید تا خود را به جنازه ام برسانند.
دشمنون زِ بعـد مـو  چاره ندارِن                گَویَلَ نیله سُوار و هفت و چارِن
 دشمنان بعد از من چاره ای ندارند زیرا برادران نیله سوار (اسب سوار) ما چهارلنگ و هفت لنگ بختیاری  هستند…

  در جریان قیام و حماسه علیمردان خان، حکومت رضاشاه تعدادی دیگری از خوانین بختیاری را که همراه علیمردان خان در قیام مشارکت داشتند نیز اعدام کرد: سردار فاتح (پدر دکتر شاهپور بختیار)، سردار اقبال، شکرالله خان ضرغام الدوله بویراحمدی، سرتیپ خان هژیر عشایر بویراحمدی، آقا گودرز احمد خسروی، امامقلیخان رستم ممسنی و حسین خان دره شوری و همچنین تعدادی از نیروهای بختیاری. و عده ای دیگر از خوانین نیز به زندان محکوم شدند: سالار احتشام ۶ سال، امیر جنگ بهادرالسلطنه، اسماعیل خان زراسوند و آخیرالله جانکی حبس ابد، سالار اعظم، منوچهرخان، امیرحسین خان، نصرت الله خان و علی صالح خان ۱۰ سال، شهاب السلطنه و معظم الدوله آزاد شدند. مصطفی خان عجمی و اسکندرخان بابا احمدی هریک ۳ تا ۸ سال، اعتماد السلطنه و امیر مجاهد پس از چند ماه حبس آزاد شدند.آلطف الله ۵ سال، آنصرالله ململی ۳ سال زندان محکوم گردیدند.

تحقیق و گردآوری: رضا بهرامی دشتکی ۱۳۹۱

 

  • Rubeka Link

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی